اهمیت فضای سبز در توسعه پایدار شهری

 

چکیده

فطرت انسان به گونه ای آفریده شده است که توانایی های بسیاری دارد و این توانایی ها بدون ارتباط با زیبایی های طبیعی که درزندگی شهری که همان فضاهای سبز می باشند به افسردگی و خمودی می گراید و بالطبع در پرتو بهره مندی از فضای سبزخلاقیت های انسان شکوفه می گردد. امروزه مفهوم شهرها بدون وجود فضای سبز موثر در اشکال گوناگون آن قابل مقایسه نیست.شهر ها به عنوان کانون های تمرکز فعالیت و زندگی انسان ها برای اینکه بتوانند پایداری خود را تنظیم کنند چاره ای جز پذیرش ساختار و کارکردی متاثر از سیستم های طبیعی ندارند. در این میان فضاهای سبز شهری به عنوان جزء ضروری و لایفنک پیکره یگانه شهر ها در متابویلسم آنها نقس اساسی را دارا می باشد که کمبود آنها می توانند اختلالات جدی در حیات شهرها به وجودآورد..نتایج برسی ها نشان می دهد که فضاهای سبز شهری دارای بازدهی اجتماعی و اکولوزیکی هستند که مهمترین اثر فضای سبز در شهرها ، کارکردهای محیط زیستی ، یا بازدهی اکولوزیکی آنهاست که شهر ها را برای زیست مساعد می سازد و با آثارمخرب گسترش صنعت و حمل و نقل مقابله می کند و موجب ارتقای کیفی در زندگی شهروندان می شود . اهمیت فضاهای سبز شهری تا بدان حد است که امروزه وجود این کاربری به عنوان یکی از شاخص های توسعه یافتگی جوامع به حساب می اید.مهمترین اثرات فضای سبز در شهرها کاهش آلودگی هوا,کاهش آلودگی صوتی,تعدیل دما,افزایش رطوبت نسبی,تلطیف هوا وجذب گرد و غبار است.سایر اثرات فضای سبز در شهرها نسبی هستند ولی مجموعه اثرات فضای سبز حضور آنها را در شهرها اجتناب ناپذیر می کند .

 

 

كليدواژه؛ فضاي سبز، زيبايي شهر، زندگي شهروندان، توسعه.

ادامه نوشته

سياست هاي ستيزه جويانه و سلطه گرايي در سياست و فضا

مقدمه:

شناخت انديشه سياسي جديد در گروهي اماده كردن مقدمات وكسب شرايط بحث ازاين مقوله براي پژوهنده اين حوزه است تاريخ مفهوم سياست به حدودسه هزارسال پيش يعني به يونان كه به گونه اي زادگاه انديشه سياسي است بازمي گرداند به تدريج وطي دوره هاي تاريخي سنت انديشه سياسي درپرتوي تحولات ستيزه جويانه دگرگوني يافته است وانديشه سياسي دراثرجديد باپيدايش ومرجعيت روش علمي به مثابه عامل اثرگذار عميقا از ان متاثر شده است فهم نسبت به ميان شناخت عوامل ستيزه جويانه و حركت منطقي سنت ها با رعايت دو اصل شناخت اصيل سياست و توجه به وضعيت سياسي جامع قديم و جديد ممكن مي شود سابقه تامل به سياست به عنوان يك عمل ستيزه جويانه در زمانه زيادي اتفاق نيفتاد چنددهه اخيربين حكومتها مي باشد ودرحال حاضر درادبيات رايج بين حكومتها اين تركيب ها شامل فلسفه سياسي نظريه سياسي كلام سياسي علوم سياسي دانش سياسي فهم سياسي جنجال وستيز انداخته است كه هرحكومت سعي مي كند ازديگري دراين مواردگوي سبقت رابگيرد شناخت ما ازسياست سرانجام به اين نقطه خواهد انجاميد كه نيازما به معرفت نسبت به سياست بيش ازانكه به محتوا مرتبط باشددرمقدمات است اگرمقدماته و بيش تر اين مقوله مربوط به و روش هاي درستي در پيش نگريم چه بسا به جنبه ي ستيزه جويانه سياست پرداخته ايم و حتي به توهم و معرفت به سياست گرفتار آييم و در اين صورت تمرين و تكرار در چنين وضعيتي نوعي ستيزه و جدل در ما و اطرافيان ايجاد مي كند كه خود در اثر مرور زمان سخت و متصلب شده وجاي منطق را ميگيرد و در نتيجه به نوعي جهل دچار ميشويم و هميشه با اطرافيان بي جهت در انديشه سياسي ستيزه جويانه قرار مي گيريم. 

امروزه بالغ بر200 معنا براي سيساست به كار برده شده است اما در كل مي توان سياست را بنا بر معنا ي خاص و عام معرفي نمود  در معناي خاص به معناي قدرت، دولت و دانش و در معناي عام به دو بعد مثبت يعني تدبير در امور، گفتگوي دو طرفه ، همكاري  تعاون و بعد منفي در معاني رندي، زيركي، حيله گري و مكاري مي باشد.

اولين شيوه هاي سياست ورزي مبتني بر (زور ازمايي) بوده است هر كه زورش بيشتر باشد  سياستش هم حاكم مي گردد زماني هم كه زورش روي به نقضان وكاستي گذارد .زورمندي ديگروسيايتي ديگر حاكم مي شده است. كه فا رابي از ان به عنوان (فرايند تقلب) ياد مي كند.در حوزه علوم سياسي دولت ها زماني معنا ميابند كه بتوانند سلطه خويش را اعمال كنند و زور سلطه و حاكميت مشروع سياسي ومقبولي را به كار گيرند.

سلطه كه درلغط به معني قدرت ازروي قهر است درفرهنگ سياسي به معني استعمار(امپرياليزم) ودرزبان فارسي به معني استكبار به كار مي رود وعبارت ازتسلط سياسي واقتصادي كشور بركشور وكشورهاي ديگر است هرچند درحقوق بين الملل اصل برتساوي حاكميت دولتها ومبتني براحترام متاقبل 2وعدم مداخله كشورها درامورداخلي يكديگر است 3اما واقعيتهاي ااجتماعي وسياسي حكايت ازوجود قدرتهاي امپرياليستي وسلطه هاي گوناگون دارند كه به صورت هاي سياسي وعقيدتي ظاهر مي شوند. سلطه عبارت ازوضعي است كه ارباب ياحاكم اطاعتي راكه اصولا ديگران دربرابراوبدان موظف هستند به دست مي اورد. دريك بيان سلطه برخاسته ازمفاهيم قدرت است به اين دليل كه ساختارقدرت درقالب سلطه گر وتحت سلطه تبلور مي يابد وحالت عيني به خود مي گيرد سلطه توام با ارايه فرمان وپذيرش فرمانبري افراد ازمشروعيت ويژه برخوردار مي گردد سلطه درواقع مستلزم اعمال قدرت ازطريق مجموعه روابط اجتماعي است كه دربرگيرنده نظارت اجتماعي قواعد والزامات دروني شده مي باشد تاموردقبول افرادوگروها قرارگيرد.

ادامه نوشته

آمايش سرزميني چيست؟

مقدمه

    ژان پل لاکاز می گوید: «منظور از آمایش سرزمین، رسیدن به مطلوب ترین توزیع ممکن جمعیت، توسط بهترین شکل توزیع فعالیت های اقتصادی و اجتماعی در پهنه سرزمین است» امری که در برنامه های توسعه ایران تاکنون به طور جدی به آن پرداخته نشده و یا لااقل نمودهای خود را نشان نداده است. در این مجال به «آمایش سرزمین» به مثابه یک ضرورت پرداخته شده است. ۸۹‎/۸ درصد از جمعیت کشور در ۴۵ درصد از وسعت جغرافیایی ایران سکنا گزیده اند و ۱۰‎/۲ درصد باقی مانده آن در ۵۵ درصد از پهنه سرزمین زندگی می کنند ، ۸۷ درصد از شاغلین ایران در نیمه غربی ـ شمالی و ۱۳ درصد مابقی در نیمه شرقی ـ جنوبی فعالند، ۸۸‎/۶ درصد از بزرگراه های کشور در نیمه غربی ـ شمالی و تنها ۱۱‎/۴ درصد در نیمه شرقی ـ جنوبی کشیده شده است ، برق رسانی ۶۸‎/۷ درصد در نیمه غربی ـ شمالی و ۳۱‎/۳ درصد در نیمه شرقی ـ جنوبی صورت گرفته است و ... بر این دامنه می توان آمارهای بسیار دیگری افزود که همه نشان از عدم تعادل در توسعه منطقه ای دارد و ضرورت توسعه متوازن و نگاه آمایشی به پهنه سرزمین را صدچندان می کند. نمی شود برنامه توسعه ای را بدون دید سرزمینی پیش برد. درواقع آمایش سرزمین بازتاب سرزمینی توسعه بلندمدت کشور است. نگرش آمایشی به ما کمک می کند تا بتوانیم از وسعت و پهنای سرزمین در راستای توسعه بلندمدت بهره برداری کنیم. می توان این را به گونه دیگری نیز تعبیر کرد و گفت آمایش سرزمین یعنی دیدگاه راهبردی حاکمیت بر پهنه سرزمین.

    بنابراین هر نوع نظامی، نگاه آمایشی متفاوتی می تواند داشته باشد. چنان که هر دوره ای از توسعه می تواند نگاه متفاوتی به سرزمین داشته باشد. اگر استراتژی، «توسعه صنعتی» باشد نگاه آمایشی «تصرف» سرزمین و پخش کردن فعالیت در گستره جغرافیایی است ولی اگر چنانچه استراتژی به «پسا صنعتی» شدن نظر داشته باشد، در نگاه آمایشی پایداری محیط زیست و بازگشت به طبیعت اهمیت خواهد یافت. بنابراین هر مرحله از توسعه و هر مرحله از فعالیت حکومتی، نگاه سرزمینی خود را خواهد داشت. نمی شود نسخه سرزمینی یک حاکمیت را در حاکمیت دیگر پیش برد. در نتیجه بعد از انقلاب نگاه سرزمینی جمهوری اسلامی می توانست متفاوت از نگاه سرزمینی قبل از انقلاب باشد که شد، مثلاً علی رغم موقعیت ممتاز جغرافیایی سواحل جنوبی کشور به ویژه سواحل دریای عمان، میزان سرمایه گذاری های انجام شده از جنبه های خدماتی، زیربنایی و صنعتی در این منطقه بسیار نازل بوده و در نتیجه این منطقه از کم تراکم ترین مناطق کشور از نظر جمعیت و فاقد نقطه جمعیتی مهم است. این مسأله گویای عدم توسعه شبکه زیربنایی به سمت نقطه های مختلف سرزمین است که در کوتاه مدت مزیت های اقتصادی و در درازمدت قابلیت های «امنیتی» سرزمین را دچار بحران و اخلال می سازد. لذا ضرورت و لزوم توجه به آمایش سرزمین برای حفظ و بقای کشور اجتناب ناپذیر است.

ادامه نوشته